عشق من از
بهار گذشت رسید فصل پاییز/ بدون منونمیبینی روی رستگاری
چونکه من اثلا نداشتم عشق کافی/ چند سال گذشت و من هنوز توی را هم
چرا جوون بایدبه خاطر عشقش کشته شه / با اینکه می دونم نباید اینا گفته شه
که شبهای سرد اما پر ستاره / با توشروع شد اما رفتی دوباره
فکر میکردم هستی یه دختر خوش قیافه / نمیدونستم پشت صورتت دل سیاهه
منو ترک کردی حالا مرگت بجاست / ازخدامی خوام نشون نده بهت راه نجات
پیش یکی دیگه ای. نمیگی. این یه رازه؟/پس منم میرم دنبال یه عشقه تازه
مثل رها شدن نخ بادبادک ازدست / میوه ی جدایی رو درخت عشقم نشست
بزار اشک رو گونم سر بخوره آره برو /بدون دیگه نمیارم...اسم تو رو
بیا مرهم بزار رو این قلب پاره/ وقتی تو با منی روز هام بهاره
با قلم و خون نوشتم اینه عشقه پاکه / ولی توخط زدی و روش گرفتی لاک
معنی عشق رو نفهمیدی روش پا گذاشتی/ منو همتو دفتر خاطراتت جا گذاشتی
پریدی ازدلی که نبود مثل قفس / می دونم توفقط بودی دنبال هوس
گفتی ازت خسته شدم دیگه وقتشه برم / گفتمباشه برو پس حتما باید بمیرم
بذر عشق رو تو دل جفتمون کاشتم / ازش میوه یجدایی چیدی ای کاش من
دلمو نمی دادم دستت تا بازیچت شه / ازاولم گفتم نده دلتو بازی بچه
تعداد بازديد : 1009